داستان انیمیشن بر روی یک یتی (موجود افسانهای در کوههای هیمالیا) دانشمند به نام میگو تمرکز دارد که متقاعد شده است موجودات نادری که با نام «پاکوتاهها (انسانها)» شناخته می شوند، واقعاً وجود دارند. بعد از اینکه میگو بصورت اتّفاقی با یک پاکوتاه برخورد میکند، او این موضوع را در میان همنوعان خود مطرح میکند امّا هیچکدام حرفهای او را باور نمیکنند. طولی نمیکشد که میگو تصمیم میگیرد تا به تنهایی به جستجوی پاکوتاهها بپردازد. این موضوع در نهایت باعث میشود...
هلن گریس که به تازگی از شوهرش جدا شده، به همراه پسران دوقلویش جارد و سیمون و دختر بزرگش ملوری به خانهای قدیمی در املاک اسپایدرویک متعلق به عمه لوسیندا اثاث کشی میکنند. در شب اول اقامت شان در خانه جدید، ملوری پشت دیواری کاذب یک آسانسور کوچک و یک کلید عجیب پیدا میکند.